دموکراسی در جامعه ی توسعه یافته یک ضرورت است نه یک تفنّن و تزیّن. و به عبارت دیگر استبداد در چنان جامعه ای ناممکن است چرا که اولا، جامعه ی توسعه یافته یک جامعه ی علم محور است، و علم محوری مقتضیاتی دارد که از اهم آن، آزادیِ تکاپوی اندیشه ها و تضاربِ آراست و چنان فضایی هیچ گاه به استبداد سیاسی مجال رویش و گسترش نمی دهد. ثانیا، در جامعه ی توسعه یافته، گره گشائیها و کارها بیشتر مغزی است تا دستی، و نوآوری لازمه ی پیشرفت است و نهادهای پرورنده ی مغزهای نوآور، قدرت حقیقی را در دست دارند و فرمان راندن بر مغزها و رام کردن سرها چندان آسان نیست که گشودن یا بستن دستها و رام کردن تن ها. ثالثا، ارزشهای لطیف تر و معنوی تر در جامعه ی توسعه یافته، توسعه ی بیشتر می یابند (مثل آزادیخواهی و علم پروری) چراکه آدمیان از اسارت حاجاتِ نخستین به در می آیند.
اخلاق خدایان. تالیف دکتر عبدالکریم سروش. چاپ دوم. ۱۳۸۰٫انتشارات طرح نو. صفحه: ۵۵